
عمه رزا فکر میکند پرنسس است. اما زندگیاش به هفتهنامهی چهرهبهچهره با شما پیوند خورده است؛ به داستان پاورقیها و اعلانات نیازمندیها. هربار مجله را تورق میکند، سر از ماجرا و رابطهای نافرجام درمیآورد. در اولین تورق، تماشای عکس سوارهنظام ملکه ویکتوریا سودای آکروبات شدن در سیرک را در ذهن او بیدار میکند و اینچنین تمام عمر را به حفظ تعادل در کوران حوادث و مخاطرات زندگی میگذراند. عمه رزا اما از سقوط نمیترسد، هربار دل میبازد و فریب میخورد و تاوان میدهد. چون تنها گناه معصومانهاش این است که میخواهد زندگی را تماموکمال تجربه کند، با سعادت و مکافاتش. عمه رزا فکر میکند پرنسس است و لابد شهزادهی خیالاتش با اسبی سفید به نجات او از راه میرسد. غافل از آنکه زندگی چندان شباهتی به پاورقیهای هفتهنامه عامهپسند ندارد.