
این رمان تصویری سهمگین و شاعرانه از ارتباطِ انسان با یک منظرهی جبلی و خشمآلود ارائه میدهد؛ روایت زنی که در دامنهی کوهی زندگی میکند و در دفترچههایش مراقبت، خاطرات و یادداشتهای روزمرهاش را ثبت میکند، تا اینکه اجسادِ پیداشونده در باغچهاش پیدرپی نظم زیستِ جمعی را برهم میزنند. فضای اثر ترکیبی از گوتیکِ کوهستانی، عناصرِ فراواقعی و دغدغههای اکوفمینیستی است که نوشتاری زمینی و درعینحال رؤیایی پدید میآورد. نویسنده با زبانی تیز و درخشان، لایههای خشونت ساختاری، انزوا و خشمِ فروخورده را میکاود و نشان میدهد چگونه پیوند میان زن و کوه -بیش از آنکه استعاره باشد- شکلی از مراقبت و مقاومتِ بدنی و روانی را بازتاب میدهد. روایت، در عین تمرکز بر جزئیات روزمره، مقیاسِ زمان را گسترش میدهد و خواننده را در حسِ گذر و تداومِ طبیعت و نیز در حضورِ واپسینِ مرگ به تأمل وا میدارد. در پایان، «کوه خشم» رمانی است که با هارمونیِ تلخِ زیبایی و خشونت، خواننده را به بازاندیشی دربارهی مسئولیت، خشم زنانه و امکانِ همزیستیِ تازه دعوت میکند؛ اثری که هم آرامشِ شاعرانه و هم نابرابریهای اجتماعی را در برابر هم میگذارد و پرسشهایی بنیادین دربارهی رابطهی انسان و زمین، و مرزهای اخلاقی در زمانهی بحران طرح میکند.