
کتاب سفر در گرگ و میش از یعقوب رستمی ثالث است. این کتابِ داستانی از ۹ بخش و یک مقدمهی داستانگونه تشکیل شده. عنوان سفر در گرگ و میش نام بخش دوم این کتاب است. در پشت جلد کتاب میخوانیم: بوی آتش ذغال سنگ برایم تازگی داشت، اما بدجوری به مذاق میزد. توی بالاخانهی قهوهخانهکمی که گرم شدیم. خواستیم لباسهایمان را که خیس بود، خیس و گلآلود، دربیاوریم و کمی استراحت کنیم. طاها دستار کُردیاش را گذاشت توی تاقچهی بالاخانه بالای سرش و وقتی داشت زنّار از کمر وا میکرد در هر دور لکهی خون در پهلوی چپاش بزرگتر و بزرگتر میشد و رنگ طاها پریدهتر و پریدهتر …!!! و من فقط ناامیدانه، رنجور و محزون نگاهش میکردم …!!! که عاقبتمان با این وضع چه خواهدشد …؟!!! و اشکم گونههایم را آرامآرام شیار میکرد و طاها با اون وضع دلخراشاش دلداریم میداد و هی میگفت: طوری نیست کاکا، درست میشود. نگران نباش!