
ناتالی ویت، شخصیت اصلی رمان جلاد، دختری است درونگرا و رؤیاپرداز که بیصبرانه منتظر است از قفس خانهای که در آن زندگی میکند خلاص شود و به کالج برود اما بهجای اینکه در پی کشف خود باشد، میخواهد از خودش و حقایق تلخ زندگیاش فرار کند. او خود را وجودی تکهتکه در دنیایی وهمآلود میداند و هرچه روزهای بیشتری را در کالج میگذراند، مرز میان واقعیت و خیال، عقل و جنون در ذهنش باریک و باریکتر میشود.