این مجموعه 13 داستان کوتاه دارد، بافضاهایی بکر و تازه،که نثر شیوای باهنر در قالب داستانهایی به یاد ماندنی پرداختشان کرده است. سوژهها ضمن داشتن تنوع زمانی و مکانی، با جهانبینی مشترکی به یکدیگر مربوطاند. شخصیتها مثل «رسول خیوهای»،«جلال الدین افضل اصفهانی» و«رضا رزم» با این که قرار داستان کوتاه نیست آنقدر خوب ساخته و پرداخته شدهاند که به یاد میمانند.
داستانهای مجموعه «سی و سه پل، چهار و نیم اکتاو» روایت سر حوصلهای دارند و نشان از یک نویسنده ماکسیمالیست میدهند.
به گمان من بهترین داستان مجموعه «جلالالدین افضلاصفهانی» است. این داستان روایت شگفتانگیزی دارد و پایانی تاثیرگذار. امر شگرف را با کمدی و فانتزی نمیآمیزد و از اینرو تاثیر عاطفی نیز میگذارد.
داستان اول به گمانم خلاف این داستان حرکت میکند و برای همین موفقنیست.
چون کمدی باورناپذیرش جلوی حرکت و گسترش طرح را میگیرد. باهنر در این مجموعه، داستانی از جنگ هم دارد که داستان موفقی است و تاثیر مخوف جنگ بر انسان را نشان میدهد. نویسنده در این جا میخواهد بگوید دست آخر هیچ نخواهد ماند…