موضوع رمان حاضر، داستانی اجتماعی است. «حامد» پسر جوانی است که در شهرستان زندگی میکند و افکاری مذهبی و سنتی دارد. او برای ادامه تحصیل به تهران میآید و با دیدن صحنههایی، تلاطمی بین افکار سنتی و مشاهدات او درمیگیرد. او که در شهر خود به دخترخاله نجیب خود «مریم» علاقه دارد، در تهران به همکلاسی خود «سارا» علاقهمند میشود. «سارا» عقاید مذهبی ندارد و «حامد» را با کارهای خود دچار تعجب و تضاد میکند. «حامد» برای انتخاب بین «مریم» و «سارا» در افکار خود دچار تردید میشود.