این کتاب شامل داستانی کوتاه و خواندنی برای گروه سنی کودکان است که فضای تخیلی شیرینی را در ذهن آنان تصویرسازی می کند. در این کتاب ماجرای کلاغچه کوچکی روایت می وشد که در کنار ننه هاجر و دخترش گل رخ زندگی شیرینی را دارد. برای گل رخ از ده بالا خواستگار آمده بود و او داشت ازدواج می کرد. ننه هاجر به کلاغچه گفته بود که بعد از گل رخ تو تنها مونس من خواهی شد. امکا چند روزی بود که ننه هاجر خیلی توی فکر بود و حرف نمی زد و غصه دارد چرا که کسی را نداشت تا در کارهای عروسی به او کمک کند. گل رخ هم غصه دار بود و آرزو می کرد که ای کاش خواهری داشت تا او را در بافت قالیچه جهیزیه کمک می کرد. کلاغچه قار قار کنان روی شاخه درخت نشست و برای کمک به ننه هاجر و گل رخ تصمیمی گرفت...
نویسنده در این کتاب مضامینی چون همکاری و محبت کردن را به تصویر می کشد و با ورود به دنیای تخیلی حیوانات به کودکان می آموزد که با کمک و همیاری می توان سخت ترین مشکلات را نیز برطرف کرد. هماهنگی تصاویر کتاب با سیر قصه باعث شده که کودکان از لحاظ بصری هم بتوانند با داستان همذات پنداری نزدیکی داشته و درک بهتری از محتوای داستان در ذهنشان نقش ببندد.