«میگویند به تلقین ارسطو بود که اسکندر هیأتی با مخارج گزاف مأمور کشف سرچشمههای نیل و تبیین علل طغیان منظم و متناوب آن کرد.ارسطو و کالیستن بر آن بودند که سرزمین نیل در ناحیۀ شرق اقصی و سرچشمۀ آن سند است. خود اسکندر هم راجع به این موضوع اشتباه کرده بود، و چون تصور میکرد ورای درۀ بزرگ سند اقصای زمین مسکون و آخر اروپا و آسیا و حد اقیانوس است، گمان میکرد سرچشمۀ اسرارآمیز نیل و سند هم همان جاست، و این عقیده را از افسانۀ یونانی پیدا کرده بود؛ بنابراین افسانه در مشرق اقصی، از سرچشمههای آفتاب، رود حبش جاری میشود و به آّبشارهای نیل میریزد.قفطی در تاریخالحکما که منشاء سریانی دارد، به کتابی از ارسطو اشاره میکند که در باب "نیل مصر" نوشته و آن را "فاری طونیل" ـ به تلفظ عربی ـ مینامند. ابنابیاصیبعه نیز به این کتاب اشاره کرده و آن را در سه مقاله میداند.پیش از سفر به هند اسکندر که با انبوه سپاهیان خویش به سرزمین گرگان رفته بود، به ساحل دریای خزر رسید و آن را کمتر از دریای پونت نیافت. آب این دریا از سایر دریاها کمتر شور است.ولی از حقیقت این دریا چیز صحیحی به دست نیاورد که مبدأ پیدایشش کجاست. آنچه به نظرش بیشتر حقیقی آمد، این بود که این دریا از لبریز شدن آبهای زائد مردابهای مئوتید باشد. حکیمان طبیعی قدیم، به حقیقت مطلب پی برده بودند که از چهار حفرۀ عظیم که از اقیانوسها جدا شده و در داخل قاره نفوذ یافته است، از همه شمالیتر، دریای خزر است که آن را دریای گرگان نیز نامیدهاند.»