کتاب " آخر داستان " رمانی از "لیدیا دیویس" با ترجمهی "فریماه مؤیدطلوع" است. این نویسندهی آمریکایی نوشتن را با ترجمه آغاز کرده و در این عرصه خیلی زود توجه منتقدان را به خود جلب کرده است. او مترجم داستان «مادام بوآری» نوشتهی گوستاو فلوبر و «در جستوجوی زمان ازدسترفته» اثر مارسل پروست است. نقطهی عطف او در نوشتن داستان کوتاه و پس از تجربهی سالها ترجمه، آشنایی با اشعار راسل ادسون بوده که سبک ادبی او را دستخوش تغییر کرده است. او تا پیش از این آشنایی، در داستاننویسی از همان قواعد کلاسیک پیروی میکرد. لیدیا دیویس در سال 1999 از طرف دولت فرانسه موفق به دریافت «نشان شوالیهی هنر و ادب» شد و در سال 2003 بورس بنیاد مک آرتور را دریافت کرد.
" آخر داستان " یگانه رمانی است که از این نویسنده منتشر شده و سرشار از ظرافت، دقت، تغییر و تنوع فرمی و دوری از عشق در مفهوم سانتیمانتال آن است. همان طور که از نام کتاب معلوم است، نویسنده آخرِ داستان را اولِ داستان تعریف میکند؛ انگار که بخواهد تکلیف خود را با مخاطب از همان ابتدا یکسره کند و پرده از کلیت رمان بردارد؛ رمانی دربارهی عشق، پشیمانی و خاطره. نویسنده در جایی از کتاب (که بیارتباط با این موضوع نیست) مینویسد: «به نظر میرسید این آخر داستان باشد و تا چند وقت، آخر رمان هم بود، یک چیز خیلی پایانی همراه آن فنجان چای تلخ بود. بعد، هرچند هنوز آخر داستان بود، آن را اول رمان گذاشتم، انگار نیاز داشتم اول، آخر را بگویم تا بتوانم ادامه بدهم و بقیه را تعریف کنم. اگر از اول شروع میکردم خیلی راحتتر میشد، ولی اول، بدون آنچه بعد پیش آمد چندان معنایی نداشت و چیزی که بعد پیش آمد بدون پایان، معنایی نداشت.»