در فراسوی قرنها و در سرزمینی خیالی، شهریاری به نام سنگور، فرمانروای امپراتوری عظیمی است که خود را برای جشن ازدواج دخترش آماده میکند. یکباره خواستگاری دیگر که با دختر پادشاه پیمانی دیرینه داشته از راه میرسد. اینچنین شهر ماسابا بهصورت «تروا»ی محاصره شده و دستخوش کینه و نفرت درمیآید. جنگ و خونریزی جای جشن و پایکوبی را میگیرد و شهریار سنگور در آخرین دقایق عمرش آخرین تصمیم زندگیاش را میگیرد…
لوران گوده در قالب داستانی تخیلی، قیافه ی حقیقی انسانها را آنگاه که در معرض شهوت قدرتطلبی، مالاندوزی یا لذتهای جسمانی قرار میگیرند نشان میدهد و بر ادعاهای تاریخ درباره ی شهریارانی که به غلط «دادگستر»، «ملتنواز» و «کشورگشایان بلندآوازه» خوانده شدهاند، خط بطلان میکشد.