نمایشنامۀ دکتر کنوک ما را به جهانی پرتاب میکند که تزویر و طمع از اصول پذیرفتهشدۀ آن است. آدمی در دستان دکتر کنوک، که نماد دستِ نامرئی و بازیگر پشتِ پرده است، بدل به موجودِ سادهلوحی میشود که میتوان او را با خندهها و لبخندها به دنیایی خیالی و پُراوهام کِشاند و خلع سلاحش کرد و همچون ابزاری بهکارش گرفت. زودباوریِ آدمی شاکلۀ نمایشنامه است و نویسنده با چیرهدستی نشان میدهد که چگونه فریب مردم به خودکامگی فردی منتهی میشود که از رهگذر آن بهراحتی میتوان متحدان و ریزهخوارانی برای خود دستوپا کرد و فریبخوردگان را در جهل مطلق سرمست گرداند. این کار همانا رامکردن سادهلوحان است بهدست نیرنگبازان.