استیو فولر، فیلسوف و جامعه شناس متخصص حوزهٔ مطالعات علم و فناوری، در کتاب «علم» جسورانه برخی از بنیادیترین باورهای ما را دربارهٔ ماهیت و نقش علم به چالش میکشد و نکات قابل توجهی را در حوزهٔ مباحث تکامل، صنع هوشمند، خداناباوری، اومانیسم، مفهوم پیشرفت علم و درک عموم از علم مطرح میکند.
او در این کتاب به بررسی این پرسشها میپردازد که زیست علمی به چه معنایی است؟ آیا علم میتواند حسی از کمال به زندگی ما ببخشد؟ آیا میتواند چیستی انسان بودن را توضیح دهد؟ ایمان پایدار ما به پیشرفت علمی، چه چیزی را دربارهٔ ما بهمثابهٔ یک «نوع» بیان میکند؟ فولر در پاسخ به این پرسشها طیف گستردهای از تاریخ علم و دین را از ارسطو و اتمگراها تا داوکینز و نوداروینگراها میکاود و به دقت بررسی میکند که علم چیست، هدفهایش چگونه در گذر سالیان دگرگون شدهاند، و دین و در سالهای اخیر خداناباوری، چه نقشی در پیشروی آن داشتهاند.
او مدعی است ایمان پایدار ما به علم، علیرغم پیشینهاش، نشانی از نمونهٔ سکولار ایمان دینی به مشیت الهی است. ایمان ما به علم نشانهٔ ایمان به آن سرزمین موعودی است که روزی علم ما را به آن رهنمون خواهد شد.
او در عین حال بر این مسئله تاکید میکند که هم اکنون علم هم با نوعی سکولاریزه شدن مواجه است. اعتماد ما به علم در شکل نهادیاش و اعتقاد ما به پیشوایان آن تضعیف شده و در عوض شاهد ظهور پدیدهٔ جدیدی هستیم که فولر آن را نوعی «پروتستانیسم علمی» میداند. انواع و اقسام افراد و گروهها از جنبش عصر جدید گرفته تا ضدتکاملگرایان مدعی مرجعیت علمی هستند. فولر نشان میدهد این حرکتها آنقدرها هم که به نظر میرسد ضدعلمی نیست.