دنیا جای عجیبی شده است. ساکسونها و برایتونها پس از جنگی ویرانگر و خانمانسوز، حالا در صلح زندگی میکنند. بهای این صلح شکننده، فراموشی است. فراموشی در این سرزمین مثل یک مه فراگیر، تمام مردم را مبتلا کرده است. مه فراموشی از نفس اژدهایی میآید که خاطرات مردم را پاک کرده است. دیگر کسی عشق، امید، جنگ و خونخواهی را به خاطر نمیآورد. درمیان مردم گنگ و خودباخته، زن و شوهری کهنسال به نام «اکسل» و «بئاتریس»، خاطرات مبهمی از پسر گمشدهشان دارند. آنها برای پیدا کردن فرزندشان سفری پر از ماجرا، دلهره و خطر را آغاز میکنند که پایان آن فاش شدن راز بزرگ غول مدفون است.