از ویژگیهای بارز تئاتر اکسپرسیونیستی بر خلاف تئاترهای بیرمق و کلیشهای انعکاس آرزوهای انسان برای دستیابی به یک زندگی نوین بود، و تا آنجا پیش رفت که انقلاب اجتماعی را ضرور میدانست. به کمک تئاتر اکسپرسیونیستی تماشاگران میتوانستند درون خود را به تحرک وادارند و آن را دگرگون سازند. اما ویژگی متفاوت آن بیشتر در اسلوب هنری بود. ممکن است در این میان پرسشی پیش آید که مگر مواردی همچون سعادت و زندگی بهتر برای انسان هدف سایر مکاتبی مثل رئالیسم و سمبولیسم هم نبوده؟ پاسخ آن بدون تردید مثبت است. هنر در طول تاریخ هیچگاه در مقابل انسان قرار نگرفت، انسان همواره محور و موضوع اصلی هنر بوده. اما شیوههای بیان هنری برای نشان دادن انسان و آرزوهایش متفاوت است.
این کتاب به نوگرایان تئاتر اروپا پرداخته و بخصوص سعی دارد ۲ مکتب بنیادین اکسپرسیونیسم و دادائیسم را که در آغاز قرن بیستم تحولات بنیادینی در هنر تئاتر به وجود آوردند، تبیین کند. ناصر حسینیمهر سعی کردهاست در این کتاب با زبانی ساده و عبارات قابل فهم، یادداشتها و خلاصه مطالبی را که بخصوص از تماشای اجراهای متعدد در تئاترهای معتبر اروپا برداشته است، بیان کند.