وحید با عصبانیت اتومبیل خود را روبروی پاساژ بزرگی پارک میکند، با قدمهای سریع پلههای ورودی را طی کرده و وارد پاساژ میشود. سردر مغازهها را از نظر گذرانده و با دیدن مغازهای داخل آن میشود. فروشنده مشغول مرتب کردن میز ویترین طلا است.