مرغ چاق و مهربانی در چمنزار به دنبال خوردن دانه بود که یک دفعه رسید به یک گودال پر از آب باران و فریاد زد: وای خدا، یک مرغ چاق افتاده توی آب! با عجله از آنجا رفت پیش حیوانات دیگر که آنها را خبر کند. اما هر کدام از آنها که به لب گودال میآمد، عکس خودش را در آب میدید و مشکل بیشتر میشد، تا اینکه خورشید خانم با تابیدن و خشک کردن آب مسئله را حل کرد.
این داستان تصویری به موضوعهایی مانند دوستی، توجه به واقعیتها و استفاده از راهنمایی دانایان میپردازد. ضمن آنکه کودکان میتوانند با انواع حیوانات آشنا شوند.