کتاب صوتی سایه ملخ نوشته محمدرضا بایرامی، داستانی عجیب و شنیدنی از تمامی ابعاد جنگ را روایت می کند، داستانی از مقاومت یک نوجوان.
پسر نوجوانی به نام صابر به کار چوپانی مشغول است. صابر به دلیل کمسو شدن چشمان پدرش ناچار است به تنهایی از گوسفندان نگهداری کند. خانواده صابر تمام سعیشان را میکنند تا هر چه سریعتر گوسفندان را چاق و با فروختن آنها بتوانند هزینه عمل چشم پدر را فراهم کنند. پدر از این کار و تلاش خانواده برای بهبودی خودش که حاصلش هدر رفتن زحمات آنهاست رنج میکشد. داستان با تمثیل حمله ملخها به محصولات کشاورزی روستا ادامه مییابد. بعد از آن با گم شدن گوسفندان چند تن از اهالی روستا و کشف سرقتشان توسط نیروهای عراقی که در مرزهای بین دو کشور برای حمله به ایران آماده میشوند، داستان به اوج میرسد. در این قسمت از داستان، شاهد رشد ناگهانی قهرمان نوجوان هستیم که خود را در صحنهای نو از زندگی میبیند.
آغاز داستان «سایه ملخ» در گرمای تابستان است. در یک فضای روستایی و همراه با بوی مزرعهها و تصاویری زنده از زندگی اجتماعی و روابط اهالی آن. سایه ملخ یک داستان بومی است که با قلمی روان و سلیس از هرگونه خودنماییهای کلامی به دور است. نویسنده این بومی بودن را از طریق فضاسازی، شخصیتپردزای، نوع قصه و روابط میان مردم به تصویر میکشد. محمدرضا بایرامی با شناخت دقیق از زندگی روستایی بعضی از سنتهای حاکم بر آن مثل سادهزیستی، تفکرات سنتی و تسلط مردان بر زنان را در اثر خود به نمایش میگذارد.
بایرامی در این کتاب سعی نمیکند تا صابر را خیلی شجاع و قهرمان و بزرگ نمایش دهد و تصایر غیرواقعی به نوجوانان ارائه نمیدهد. در حقیقت موفقیتهایی که نصیب صابر میشود تنها به دست خود او اتفاق نمیافتد بلکه با کمک اطرافیانش شکل میگیرد. رمان سایه ملخ از بهترین آثار محمدرضا بایرامی در عرصه رمان نوجوان و در حوزه جنگ است. او برای نگارش این اثر به روستا رفت تا بهتر بتواند فضای داستان را به تصویر بکشد.