این رمان روایت بکر و تکاندهندهای از ساختارهای زیستی بخشی از ضعیفترین و در معرض آسیبترین طبقه اجتماع؛ معتادان را روایت میکند که از چند منظر قابل توجه است.
نخستین مسئله نوع مواجهه راوی با پدیده اعتیاد است. رمان در این زمینه همانند یک اثر مستند اما معتقد به قواعد درام داستانی به درون تمامی ساختارهای زیستی که یک عضو اجتماع را به پدیده اعتیاد سوق میدهد سرک میکشد. از جمعهای دانشجویی تا طبقههای اجتماعی ضعیف اقتصادی و در معرض آسیب که میتوانند مخاطب این پدیده شوم باشند در این نگاه هوشمندانه و ظریف فراموش نشدهاند و ترکیبی از همه آنها در قالب روایت داستانی بکری پیش چشم مخاطب به صف کشیده میشوند. این مسئله اما به شکلی اتفاق میافتد که مخاطب به هیچ روی حس نمیکند که در حال نصیحت شدن و یا مواجهه با یک رخداد دراماتیک است بلکه او به عنوان یک شاهد متحیر در کناری ایستاده و شاهد است که آنچه بر ذهن و ایده و روان بخشهای مختلف اجتماع پیرامونش میرود چگونه منجر به خروج آنها از ساختار طبیعی زندگی میشود.
از سوی دیگر این رمان از منظر زبان و شیوه روایت نیز اثری قابل توجه است. پیوند دقیق و حساب شده میان زبان محاوره با زبان معیار داستاننویسی در این میان، از مهمترین نکاتی است که میتواند بسیار مورد توجه مخاطب قرار بگیرد.
جدای از اینها حرکت دقیق و ظریف مخاطب بر لبه تیغ روایت از پدیدهای که درباره آن اظهار نظرهای زیادی شکل گرفته است نیز از هنرمندیهای این رمان است. نویسنده در حالی دست به روایت از پدیده شوم اعتیاد در بستر زیستی چند انسان زده است که این داستان با شروع بسیار جذاب، فلاشبکهای دقیق و صحنههای تکاندهنده متعدد خود، ساعتها مخاطبش را در جای خود میخکوب کرده و به دنبال کردن شرح زندگی راوی تشویق میکند.