کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «باران نمنم میبارید و «الهه» خدا را شکر میکرد که باز هم میتواند همه نعمتهای دنیا را ببیند و از آن لذت ببرد. کابوسی تمام شده بود که بیش از یک سال بود او را آرام نمیگذاشت. هر رگ باران خشکی و تنهایی شیشه را تر میکرد. «الهه» از تخت پایین آمد و بهآرامی پنجره را گشود. با نگاهی درخشان به گنبد چشم دوخت».