نویسنده در کتاب، میکوشد تحولهای عمدهای را در عرصۀ تئاتر مطرح نماید و طی آن خصوصیات امروزی کارگردان تئاتر را به دست دهد. وی معتقد است که کارگردانی تئاتر، امروزه، هنر به معنای کامل کلمه است. کارگردانی تئاتر دیگر به فراهم آوردن وسایل بازنمایی یک متن نمایشی محدود نمیشود، بلکه نمایش را تداوم میبخشد و تغییر میدهد و آن را آشکار میسازد. کارگردانی تئاتر هنر آفرینش و باز آفرینش است و محل شناخت. قدرتگیری کارگردانان تئاتر، از یک قرن پیش، در طرح شیوههای پیچیده و در ابداع قالبهای نو ریشه دارد. "این کتاب با داعیه سخن گفتن از کارگردانی نمایشی معاصر ـ به طور کلی کارگردانی مربوط به سی سال اخیر ـ از توصیف یک "میراث" آغاز میکند و میکوشد تا ریشههای تقریبا صد سالهای را تجسم بخشد که تئاتر فعلی به آن حدی که تصور میشود از آن نبریده است. و با داعیه سخن گفتن از هنر، به تحقیقی دربارۀ سازماندهی تئاتر در فرانسه ختم میشود، سازمان دهیای که، از جهات بسیار، گزینههایی مبتنی بر زیباشناسی صحنه را روشن میسازد. میان این دو داعیه، استنتاجهایی متمرکز بر (سلسله) مسائل مهمی مطرح است که تئاتر معاصر از آن تغذیه میکند: مسائل مربوط به ارتباط متن با اجرا، فضای اجرا، عملکرد و کار بازیگر...". سرفصلهای اصلی این کتاب بدین قرارند: تولد مدرنیت، مسئلۀ متن، به هم ریختن فضا، ابزارهای اجرای نمایش، دگردیسیهای بازیگر، و کار تئاتر در فرانسه.