بیش از هفتصد سال است که خورشید مثنوی معنوی از گریبان عرفان شرق سر بر کشیده و بر کرانه قلب ها تابیدن گرفته است.
مولانا زندگانی خود را از آغاز تا به انجام در راه کسب معرفت و تهذیب و تکمیل نفس گذرانید.
آنی از رشد و کمال جویی باز نایستاد و هر دم فضیلتی و کمالی نو پدید آورد. او توانست این دریای معرفت را به تلاطم وا دارد و اقسام گوهرهای معنوی از دل بیرون کشد.
همه می دانیم که مولوی پس از رویارویی با شمس تبریزی “مولوی” شد و هرچه بعدا پیش آمددر این ملاقات فوق العاده استثنایی و بی نظیر ریشه داشته است که تحولی عظیم در شخصیت وی پدید آورد و عشق را به مولوی هدیه کرد.
مثنوی معنوی جلال الدین مولوی، بزرگترین حماسه روحانی بشریت است که خداوند برای جاودانه کردن فرهنگ ایرانی، آن را به زبان پارسی هدیه کرده است و هنوز بشریت در نخستین پله های شناخت این اثر ژرف و همتاست.
او خود گفته است:
مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است.