خاک مادهٔ شگفتانگیزی است و باستانشناسی دنیای شگفتانگیز دیگری که سر و کارش با این ماده است. وقتی به یک تپهٔ باستانی کلنگ میزنی یا خاک یک معبد چند هزار ساله را زیر و رو میکنی یا به استخوانهای پوسیدهٔ یک خاکسپردهٔ پنج شش هزار ساله دست میزنی تازه آغاز کار است و راهیابی به راز و رمز این دستیافتهها و آگاهی از چون و چراها، باورها، پیروزیها و شکستها و بسیاری دیگر سخت دشوار است و گاه ناممکن. این است که بیشتر باستانشناسها فقط به یک تاریخگذاری میپردازند و بس. جدا از کاوش؛ رویدادهای وابسته به آن غیر منتظره و باورنکردنی و گاه بسیار تأسفبرانگیز است.
گیسوان هزارساله بازتاب ناچیز و بخشی بسیار اندک از این رویدادهاست.