در کتاب «کرم اندازه گیر» یک روز صبح، بلبل خودپسند و مغروری کرم اندازه گیر را دید و گفت: «زود باش! آواز من را هم اندازه بگیر!» کرم گفت: «چه جوری؟ من چیزها را اندازه می گیرم، نه صداها را.» بلبل خودپسند و زورگو که حرف حساب سرش نمی شد، گفت: «اگر صدای من را اندازه نگیری، تو را به جای صبحانه می خورم، حالا خودت می دانی.» کرم ناراحت شد؛ اما فکری به خاطرش رسید…