فرانک اورارد در بررسی خود بر روی نمایشنامه ی «در انتظار گودو» این گونه خاطرنشان می کند که:
«ضرورت کلمات، – کلماتی که خیلی بی روح، ناچیز و خنثی هستند – ، بر اراده ی معنی دادن غالب است. در واقع «زبان» نقش نقاب را بازی می کند. و این امکان را به دو دلقک فراهم می آورد تا سرگرم شوند، تا از واقعیت مصیبت بار هستی شان تغییر مسیر دهند درحالیکه داستان هایی را با تکرار بسیار نقل می کنند، دلقک بازی های خود را به گونه ایی سرهم و فی البداهه به بازی می کشند، درحالیکه به کمک ترفندها و اداء و اصول و تغییرات لحن، نقش هایشان را با فاصله نگه می دارند.»