آنچه بایستی دسترسی نوآموزان را تسهیل کند ممکن است باعث گمراهیشان نیز بشود . اگر تازگی صوری دیگر معیاری برای تمایز "هنر معاصر" نباشد ، و با این حال فرقی باشد میان این هنر و هنر دیگری که در زمان ما آفریده می شود اما فاقد خصوصیت "تجربی" است یا به قول برخی از محافظه کاران، "به آن سوی تفکر سوق نمی دهد"، پس چگونه باید مرز ظریف بین آن دو را تشخیص داد ؟ از این گذشته ، خواه همه این آثار باب طبع بینندگان باشد یا نباشد ، پایگاهشان به عنوان اثر هنری دیگر چندان محل تردید نیست . کسانی که از آثاری خوششان نیاید ، در بدترین شرایط ، از جایگاهی که این نقاشی ها ، به زیان نقاشی های سنتی ، در نهادها به دست آورده اند گله می کنند ؛ آنها ایراد خواهند گرفت که چنین آثاری هنر رسمی تازه را تشکیل می دهند که این خود باژگونی جالبی است از موقعیت به نسبت دوران "آتش نشان ها" و "سالون پذیرفته ناشده ها". در واقع، وقتی هنر معاصر در این دوره هیاهو می آفریند ، بیشتر بدین سبب است که به لحاظ اخلاقی موجب حیرت می شود نه اینکه مغایر طبع سلیم و حس زیبایی شناسی باشد . تحقیر کنندگان اولمپا ، اثر مانه ، دست کم دو نکته را به زن زیبای عریان در تابلو ایراد می گرفتند : نگاه مستقیمش که به نظرشان گستاخ می آمد - قضاوت اخلاقی - و "پیکربندی" "صفر" آن ، به عبارت دیگر ، اینکه فاقد ارزش هنری است.