رمان حاضر، رماني است عاشقانه و درعينحال طنزآميز که در آن نويسنده بهخوبي از عهدۀ خنداندن خواننده برميآيد. البته نه به خاطر جدي نبودن موضوع، بلکه به اين دليل که بافتهاي است هيجانانگيز از شوخيها، تضادها، شگفتيها. رفتار شخصيتهاي داستان غيرقابلپيشبيني و پايان ماجرا کاملاً غيرمنتظره است. در اين رمان «فيليماريو دوبله» از ازدواج متنفر بود و کمي هم از «کلوتيد ترول»، اما از بين يک دوشيزۀ ميليونر پردردسر و يک ليوان روغن کرچک منفور بيست و چهارسال پيش، او فکر کرد که شايد ازدواج بهتر باشد.