مجسمه سازی ایران پس از اسلام سرگذشتی شنیدنی دارد و فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته است. طی این دوران طولانی تنها از یک مجسمه ساز به نام «فرهاد» نام برده شده که او هم در هاله ای از افسانه فرورفته است. فراسوی نام فرهاد، گه گاه سلطانی مفتون از افسانه ها و کاخهای شاهان پیش از اسلام، تلاشی در جهت نصب چند مجسمه گچی در کاخ خود کرده، اما همین که سر بر زمین گذاشته، آن جرقه نیز به خاموشی گراییده و دوباره رکودی چند صد ساله حکمفرما شده است. سرانجام، فضای سحرانگیز ویرانه های هخامنشی و ساسانی و صخره های حجاری شده بر کوهها که از گزند آدمیان مصون بوده، مردانی از این مملک را بر آن داشته تا با بازگشت به آن دوران، این هنر از یاد رفته را جانی تازه بخشند و چیزی از خود به یادگار باقی گذارند. شرح این ماجراها برای تاریخ نگاری که می خواهد سرگذشت مجسمه سازی ایران را در قالب کتاب ارائه دهد، چیزی بیش از چند اشاره تاریخی و نمونه های پراکنده نیست. اما همین اشارات پراکنده از اهمیت فراوانی برخوردارند؛ گواینکه اغلب، فاقد آن صراحتی هستند که تاریخ نگار انتظار دارد.