کتاب " خشم " نوشتهی "فیلیپ راث" و آخرین اثر اوست. این اثر راث در سال 2008 منتشر شد. این نویسندهی آمریکایی یکی از افرادی است که میتوان نامش را در لیست مهمترین نویسندگان نیمقرن اخیر آورد. آثار او جوایز متعددی را نصیبش کردهاند که میتوان برای نمونه جایزهی ملی منتقدان، پن فاکنر، بوکرمن و پولیتزر را نام برد.
کتاب " خشم " ماجرای پسری است به نام مارکوس که پدری سختگیر دارد. پدری که مدام نگران خطراتی است که پسرش را تهدید میکنند. او احساس میکند باید همواره مراقب پسر دردانهاش باشد تا گزندی از بزرگسالی و دنیا به او نرسد. سال 1951 است و مارکوس جای درس خواندن در کالج موردعلاقهاش در نیوآرک مجبور است دوران تحصیل را در یک کالج مذهبی و محافظهکار در اوهایو بگذراند. زندگی بین این همه سنت و محدویت برای او آسان نیست و باید برای ادامه دادن راهی پیدا کند. مارکوس برای زندگیاش یک چهارچوب خودخواسته هم دارد که نمیخواهد هیچقت پایش را بیرون از آن بگذارد. چهارچوبی که برای خودش تعریف کرده، تن ندادن به عشق و دلبستگی است؛ اما ورود یک دختر به ماجرا همه چیز را عوض میکند.
"فیلیپ راث" در کتاب " خشم " بهخوبی یک نسل مفعول و خشم عمیق و ریشهدارشان را به تصویر کشیده است. این رمان با ترجمهی فریدون مجلسی منتشر شده است. در بخشی از یادداشت مترجم اینطور میخوانیم: «راث در این کتاب نیز تحلیلی انتقادآمیز نسبت به جامعهی خود دارد، و با موشکافی روانشناسانهای به تحلیل شخصیتهای کتابش میپردازد و تضادهای شدید روحی و اجتماعی آنان را مطرح میسازد. قهرمان این کتاب پسر قصابی یهودی است که در نیمهی قرن بیستم میخواهد درسی بخواند که تحقیر بچهقصاب بودنش، کمسوادی خانوادهاش، شکاف نسلها، عصیان بلوغ، و یهودی بودنش را، در آن جامعهی برخلاف ادعا نژادپرست و تبعیضگر بهنوعی جبران کند. و نیز نشان میدهد که چگونه اخلاقمداریهای محافظهکارانهی آمریکای در آستانهی فاشیسم دوران محاکمات مککارتی، کاملا پوچ و بیهوده و بیاثر از آب درمیآید و به عصیانی کاملا مغایر آن مواعظ و آرمانهای قلابی منجر میشود.»