تئوفانیا اعترافی صریح و آشکار به پارسایی عصر کافری یونان است، آن پارسایی و دیانتی که محتاج هیچ کتاب مقدسی نیست، که جزم اندیشانه نیست، که از فلاح و رستاخیز هیچ نمی داند و هیچ خدای خالق و قادر و مطلقی نمی شناسد، بلکه غنایی از ذات الوهی و نیمه الوهی است. چنین بوده که برای بسیاری کسان زننده بوده و هست. نه فقط برای مسیحیان نخستین و متالهان، بلکه برای ایشان عصر کافری نمی توانست علی السویه باشد، به همین خاطر آن را به موزه نیروهای شیطانی و جادویی احاله دادند. این که گنجاندن دیانت عصر کافری در تاریخ دین مسیحی ممکن نیست، هنوز هم تازه ترین مرحله الهیات پروتستانی و تلاش آن را نشان می دهد تا ایمان، اسطوره زدایی شود. اسطوره و کلمه ماهیتا یکی اند، نه این که فقط در زبان یونانی چنین باشد، در واقع پالایش متون از هرگونه عنصر میت گونه و آنچه در این زمینه تنظیم شده باشد، نوعی ربودن است که در عریانی و بی تصویری کلمه آشکار می شود.