کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        1
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        1

        تا موسم باران

        ناموجود

        مشخصات کتاب تا موسم باران

        ناشر
        تعداد صفحات
        408 صفحه
        شابک
        9786009692064
        سال انتشار
        1396
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب تا موسم باران

        حدودا بیست یارد آن ­طرف­ تر،مردی روحانی کنار توده­ی هیزم ایستاده بود و ظرف بزرگی از عود را درهوا می­چرخاند؛دیگری زنگی را به صدا در می­آورد؛ و دو مرد از داخل کوزه­های سفالی روی کنده­های چوب نفت می­ریختند.بعد صدای ضجه­های گوش خراشی به گوش رسید و همه­­ی چشم­ها به پیکرریز نقش زنی دوخته شد که روی هیزم­ها بر زمین کشیده می­شد. ناگهان آتش با صدای ترق ترق کوچکی شعله ور شد و زبانه­های رنگارنگش ا را از همه سو احاطه کرد.زن تلاش کرد خودش را ازمیان شعله ها خارج کند.مدام جیغ می­کشید و شیون می­کرد.گروهی از مردان به همراه پیرزنی سپید­مو دورتادور هیزم­ها ایستادند و زن را با سیخ­های بلندی دوباره به مرکز آتش هل دادند و روی نعش طاق بازی که در پارچه­ی سفیدی پیچیده شده بود انداختند. زن جوان کماکان در تلاش بود خودش را از میان شعله­ها خلاص کند،ولی مردی شمشیری کشید تا به او ضربه­ای بزند.درسمت دیگر،جمعیتی بی­صدا در حال تماشا بود.دیگر کار از کار گذشته بود.در همان لحظه شعله های زرد­رنگ به پاهای زن رسید و دامنش آتش گرفت،و بعد هم شال و موهایش،ضجه های درمانده­ی زن به هوا رفت.اکبر بی رحمی از درد سیاه به آسمان بلند شد و به همراهش بوی تند گوشت سوخته.باد شدت گرفت و شعله­ها،چرخان و رقصان،ضجه­های زن را تا آبی آسمان بالا بردند

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر