«صد سال تنهایی» از تاریخ نخستین چاپش تاکنون به بیش از سی زبان زندهی دنیا ترجمه شده است (با احتساب ترجمههای غیرمجاز عربی و یونانی.) از علاقهمندان این کتاب میتوان به بیل کلینتون اشاره کرد. شاید به سبب همین علاقه بود که کلینتون پس از سه دهه، منع قانونی سفر گارسیا مارکز به ایالات متحده را که وزارت خارجه آمریکا در دهه ۱۹۶۰ وضع کرده بود به حال تعلیق درآورد. در واقع، خودِ گارسیا مارکز به سبب عقاید چپگرایانهاش از نظر مقامات دولت ایالات متحده آمریکا همواره به عنوان عنصری خطرناک شناخته میشد و به همین سبب سالها نامش در لیست سیاه اداره مهاجرت قرار داشت و تنها اجازهی ورودهای محدود و کوتاه برایش صادر میشد، اما هیچ کدام از این محدودیتها موجب توقف فروش میلیونی مشهورترین اثر او در ایالات متحده نشد. در آمریکا، انتشارات آوان و هارپر کالینز حدود یک میلیون نسخه از «صد سال تنهایی» را به زیر چاپ بردند و هنوز هم مشاهدهی دانشجویان جوان یا منشیهای شیکپوشی که در قطارهای شهری یا روی نیمکت پارکها غرق خواندن «صد سال تنهایی» هستند در آمریکا صحنهای کاملاً محتمل است. در اتحاد جماهیر شوروی، «صد سال تنهایی» که در مجلهی ادبیات خارجی کشور چاپ میشد، خیلی زود به فروش یک میلیون نسخهای رسید. نمونهای شگفتانگیز از حیرتی که کتاب در روسیه برانگیخته بود (خود گارسیا مارکز همیشه با شوق و ذوقی خاص از آن یاد میکند) پیرزن روسی بود که برای اطمینان از صحت آنچه در کتاب خوانده بود، کل متن رمان را کلمه به کلمه رونویسی کرد. این در حالیست که نسخهی روسی «صد سال تنهایی» تنها ترجمهای از این کتاب بود که صحنههای جنسی آن سانسور شده بود. همین موضوع نشان میداد تنها مواضع سیاسی گارسیا مارکز نیستند که میتوانند متولیان و حاکمان جوامع را برآشفته کنند.