آن روز خانم ووشی گفت: «بچهها جمعهای که می آید، روزی بسیار استثنایی است.» کلوئه حرف خانم معلم را قطع کرد و گفت: «وای! مطمئنم که جمعه روز استثنایی است. جمعه ، من اجرای نمایش دارم. بیصبرانه منتظر رسیدن آن روزم. هر چه باشد ، من ستاره این نمایشم.»