کسانی که با سنت شعر معاصر فارسی آشنایی دارند، میدانند که شاعران نوگرا از همان آغاز به منظومهنویسی همچون یکی از فرمهای نوشتن شعر روی آوردند و سعی کردند بخشی از نوآوریهای شعری خود را در این چارچوب دنبال کنند. نیما یوشیج در آغاز این مسیر طولانی که رفتهرفته به صدسالگی خود نزدیک میشود، در «افسانه» نشانه داد که منظومهنویسی چه امکانهای جدیدی را پیش روی شاعران میگشاید. البته شاعران قدیم هم منظومههایی را از خود به یادگار گذاشته بودند، اما مقصودِ شاعرانِ نوگرا از منظومهنویسی چیزی بیش از داستانسراییِ منظوم بود. در واقع، آنها بهواسطهی فرم منظومه میکوشیدند درهای شعر فارسی را بهروی روایتهای دراماتیک باز کنند. بعدها اخوان ثالث، سپانلو، براهنی و مختاری سنت منظومهنویسی در شعر معاصر فارسی را به اوج خود رساندند، گرچه با گذشت چند دهه، رفتهرفته اشتیاق شاعرانِ نوگرا به منظومهنویسی رو به کاهش گذاشت. داود بیات در کتابِ «منظومهی مرگ در هوای آزاد» رجعتی دوباره به این سنت داشته است و در روزگاری که غلبهی شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام و فیسبوک بر ذهنیت مخاطبان، شاعران را واداشته تا شعرهایی مختصر و مفید برای بازنشر در فضای مجازی بنویسند، سراغِ فرمی را گرفته که از قضا بیشتر با طول و تفصیل همراه است. این منظومه که در زمستان 1396 از سوی انتشارات افراز منتشر شده، در دو بخش نوشته شده است: یکی عنوانِ «شبِ راوی» را به خود میبیند و بخش اعظمی از حجم کتاب را دربرمیگیرد و دیگری «عقربِ اوقات» نام دارد. هر بخش از کتاب، قطعات متعددی را در برمیگیرد که هر یک نامی جداگانه را به خود اختصاص دادهاند. این قطعات را پارههای کوچک بینامی که هرچند صفحه یک بار میآیند، به یکدیگر میپیوندند. در واقع، میشود گفت که بیات با روی آوردن به فرم منظومه، در پی آن بوده تا فضای گستردهای را برای نوشتن به دست بیاورد و این امکان را داشته باشد که به گوشهوکنار جهان و تاریخی که بر آن گذشته، سرک بکشد. بهعبارتی دیگر، منظومهنویسی برای بیات حکمِ کار کردن روی مایههای مختلف در قطعاتی جداگانه را دارد که وقتی کنار یکدیگر مینشینند، نسبتی درونی و معنادار را با یکدیگر برقرار میکنند و جهانی را به وجود میآورند که اینجا، در این «منظومهی مرگ در هوای آزاد»، چنانکه از نام ِ آن نیز برمیآید، مرگ بر آن حکم میراند. با هم یکی از قطعاتِ کوتاهِ این منظومه را میخوانیم:
«مراسم»
در سوراخ زخمش
مرغی دریایی
بهسمت فانوسی دریایی
و نورِ ناسورِ فانوسی دریایی
بی که به صخرههای سوراخ زخمش برخورد کند،
حفرههای چشمهای ما را
با گلایل دستهاش
خرمای مجلسی را
تعارفِ ما میکرد
در مراسمی ساده.