کتاب حاضر داستانی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان روزگاری در مزرعهای بسیار بزرگ نزدیک جنگل، پسری به نام یونگو زندگی میکرد. مزرعه پر بود از بچههای قد و نیم قدی که تعدادیشان بچههای مزرعهدار و بقیه بچههای کارگران بودند. یونگو پسرک یتیمی بود که زن مزرعهدار بزرگش کرده بود. او پسرک را وقتی خیلی کوچک بود، پس از آنکه پدر و مادرش در فصل آب شدن یخها در رودخانه غرق شدند و جریان خروشان آب آنها را با خود برد، در خانه و مزرعهاش پناه داده بود.