وایولت، کلاوس و سانی برای پیدا کردن اطلاعاتی در مورد والدینشان، یواشکی سوار ماشین کنت اولاف می شوند و از سیرکی متروک سر در می آورند. آنها تا یک قدمی پاسخ سوال هایشان پیش می روند و تلاش می کنند تا در کنار اولاف و دستیارانش از چشم آنها دور بمانند.