لافلو در خیابان سنونسان کار میکند. اما نقاشیهای او یک ویژگیهاص دارند. آنها به جای غذای روح، غذای جسم هستند و هرکس به آنها نگاه میکند، سیر میشود. نقاش هم به دلیل اینکه زیاد کار میکند، اشتهایش کور شده و میل به غذا ندارد. او گمان میکند بیمار است و درباره ویژگی کارهایش چیزی نمیداند. این راز زمانی برملا میشود کگه کارتنخواب گرسنهای که سردرد و سرگیجه دارد در برابر یکی از نقاشیهای او میایستد و معجره رخ میدهد. یک فروشنده کارهای لافلو را به نقاشی دیگر که رقیب اوست نشان میدهد و داستان فاز جدیدی به خود میگیرد. حسادت بین هنرمندان فرانسه.