از آخرهای زمستان به این طرف، عروس توکا در قفس بود. قفس از چوب بود و میلههای نازک آهنی داشت. صاحب قفس از لای این میلهها به توکا آب و دانه میداد. خوشحالیش این بود که توکا در بهار برایش آواز میخواند.