محمود دولتآبادی یکی از برجستهترین داستاننویسان نسل دوم ایران است که ممارست و دستورزی با زبان، او را به مقتدرترین نثرنویس ایران در سالهای پس از انقلاب نیز تبدیل کرده است. غنای نثر او ناشی از نوعی نوآوری در بیان است که از طریق ترکیب امکانات گونههای مختلف زبان ادبی و گویشی موجود در گذشته و حال به حاصل آمده است. یعنی نثر سادۀ عصر سامانی و شماری از امکانات زبان شعری و ادبی قدیم، بهسادگی با گزینشهایی از زبان ادبی و شعری معاصر و اقتباسهای گسترده از شگردهای زبانی داستاننویسانی چون آل احمد، گلستان و بهآذین و انبوهی از امکانات گویشی منطقۀ خراسان و ابتکارات کلامی خود نویسنده همراه شده و پارههای اساسی پیکرۀ این نثر پخته را پدید آورده است. «کلیدر» دولتآبادی از نظر عصارهگزینی در زبان و ذهنیتها، جایگاهی مشابه با شاهنامۀ فردوسی در عصر خود دارد. هر دو میراثدار و مکمل موضوعات متداول در روح زمانه و پاسخدهنده به حساسیتهای حاکم بر حوزۀ ممارستهای زبانی و بیانی هستند. از این منظر دولتآبادی در کلیدر، با ترسیم توأمان سه دورۀ تاریخی دامپروری و چادرنشینی، کشاورزی و فئودالیته، و شهرنشینی و سرمایهداری، در قالب یک ماجرای مفصل و مرتبط با ایلات سوزنده و خانوادۀ گلمحمدها، کشاورزان قلعهچمن و ارباب آلاجاقی و شهر سبزوار و فعالیتهای حزب توده، به صورتی بسیار طبیعی، از یکسو بر حضور و زیست همزمان این دورهها که به قول خود او روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده است تأکید میکند و در سویۀ دیگر مقاومت نظامهای سنتی در برابر قانون تکامل و تغییر را به تصویر میکشد و از جانب سوم نیز شیوۀ معیشت و فکر و فرهنگ حاکم بر روح این نظامها را که زبان نیز جزیی از آن است در یک بافت و فضای شاعرانه، حماسی، پراحساس و حزنانگیز به نمایش میگذارد.
در حوزۀ تمایزات زبانی، دولتآبادی برجستهترین نویسندۀ معاصرایران است و حتی بدون اغراق میتوان ادعا کرد جایگاه او در بهروز آوردن میراثهای متروکماندۀ قدیمی، بهکارگیری امکانات گویشهای محلی و آفرینش شمار فراوانی ازعبارات اصیل و خوشساخت ادبی، از تمامی نویسندگان دورۀ پهلوی به مراتب بالاتر است؛ حتی از آلاحمد که از یک نثر ابداعی و منحصربهفردی برخوردار است. تشخص نثر دولتآبادی به تعدد و تنوع شاخصههای آن است. از اینرو است که نمیتوان آن را مانند نثر دیگران با یک تعبیر واحد تعریف کرد. تعبیراتی چون: نثر شاعرانه، کهنگرا، خراسانی، لهجهای، توصیفی و ... هر کدام نمایانگر تنها بخشیاز امکانات این نثر است. حال اگر ناگزیر از نامگذاری باشیم، از آنجا که هویت این نثر را جلوهها وجنبههای پرغنایی از نثر قدیم و جدید تشکیل داده است، میتوان بر آن «ترکیب زبان ادبی ـ گویشی» اطلاق کرد تا دلالتی بر چندسویگی آن باشد. اما البته باز این عبارت هم جامعیت ماهیت این نثر را بهخوبی در منظر مخاطب قرار نمیدهد.
این کتاب در واقع شناختنامه دولتآبادی است و شامل زندگینامه، خلاصه آثار، نقد و بررسی آثار میشود. قهرمان شیری در این کتاب فعالیت قلمی دولتآبادی را به سه دوره تقسیم میکند: دورۀ اول کارنامه سپنج، دورۀ دوم جای خالی سلوچ و کلیدر و دورۀ سوم روزگار سپری شده و سلوک. براساس این دورهبندی ویژگی آثار تولیدی هر دوره را به تفکیک جزء به جزء نقد و بررسی میکند.
در بخش از منظر منتقدان، نقد گلشیری، نوری علاء، براهنی، رحیمی و جواد اسحاقیان بر کلیدر، نقد حیدرزاده و رهگذر بر جای خالی سلوچ را میخوانیم. در پایان هم خلاصهای از رمانهای جای خالی سلوچ، کلیدر و روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده آورده شده است.