«گیلداد» رمانی تاریخی از نویسنده معاصر، حسن قلیپور (سدید) است. بستر تاریخی این اثر روزهای منتهی به انقلاب مشروطیت و قیامهای آزادیخواهانه مردم در گوشه و کنار ایران مثل آذربایجان، گیلان و خراسان است. گیلداد جوانی روستایی و تحصیلکرده است که دلسرد از کشمکشها و دست و پازدنهای بیثمر به دنبال آرامش و و عشق قدیمی خود «بمانی» میرود اما با رقیبی سرسخت و بدذات روبه رو میشود که از او کینهای کهنه دارد. این داستان عاشقانه در دل روزگار پرحادثه و ناآرام قیام جنگل شکل میگیرد نگاه نویسنده در این رمان تاریخی است و تاریخ بهانهای برای این است تا او به نبال دنیای ذهنی خود بگردد. «آفتاب به میانهٔ آسمان نزدیک میشد که گیلداد با نهیب شیههٔ اسبها و صدای محکم به هم خوردن دروازهٔ چوبی از رختخواب پرید. هنوز سرش گیج میرفت و چشمانش تار میدید. صدای خشن و نخراشیدهای از درگاه خانه به گوش میرسید؛ صدایی که با واژههایی تحقیرکننده او را خطاب میکرد. کجایی ازبک؟ جنازهات را نشان بده. باید گوشهگوشهٔ این قبرستان را بگردید. وقتی پدر جنگلی شد از پسر چه انتظاری میشود داشت؟ گیلداد گمان کرد خواب میبیند. اما، وقتی چشمانش را مالید و گوشهایش را تیز کرد، متوجه شد خوابی در کار نیست. هراسان از رختخوابش جدا شد و از روی ایوان به حیاط خانه چشم دوخت. میرزالو و آژان تیموری همراه چند امنیه و تفنگچی در حیاط خانه انتظارش را میکشیدند.» نثر و زبان مناسب و تسلط نویسنده بر جغرافیا و محیط بومی داستان گیلداد و قرار دادن انقلاب جنگل در پس زمینه یک روایت عاشقانه برای حسن قلیپور جایزه قلم زرین ۱۳۹۷ را به ارمغان آورد.