هیچ کشور، خطه و شهری نیست که امروزه از بقیه ی جهان برکنار مانده باشد. آهسته آهسته باهمستان [کمونیته]یی نایک دست به وجود آمده که میهن اش کره ی زمین است . همه ی ما خواه ناخواه شهروندان سیاره یی هستیم که، تناقض دارانه، هرروز بیش ازپیش با ما بیگانه می شود . ما روی زمینی گام برمی داریم که با چرکابه های محاسبات خودخواهانه ویران و آلوده گشته است . به میزانی که کوچک ترین خیابان های هر دیار به پنج قاره ی دنیا ره می برند و امور محلی به امور فراگیر و جهانی فراگشوده می شوند، ویرانه ها زیر پاهایمان بیش تر تلنبار می گردند. امواج سیل آسای کالا با فروکاستن ارزش های اجتماعی ، دینی ، ایدئولوژیکی و اخلاقی به ارزش مبادله ی صرف ، به نوعی قیمت ، راه نشانه های سنتی را زدوده است. بربریتی مدرن که یخ بندان پول رقم اش زده جانشین بربریت هایی شده که تاریخ آدمیان را پیش ازاین بس به خون آغشته بودند. نوسان های بازار بورس اکنون به جانشینی قدرت های اجدادی در پی آن اند تا جریان روزمره ی سرنوشت های فردی و جمعی را تعیین کنند. آن چنان که شاهد جدالی سیاره یی هستیم میان توحش گذشته و قساوت سردی که اقتصاد جهانی شده ترویج می دهد . این آن گزینه یی است که ما فسخ اش می کنیم. نبرد ما در عرصه یی دیگر، در جهان دیگری است که از آن ماست .