در وحدت عارفانه، نگاه یکی بین عارف، به یگانگی با هستی می رسد و بدین سان، شاهد و مشهود یکی می شوند. تنها شهود می ماند و بس. در چنین یگانگی و وحدت است که اگر گردبادی نیز پیرامون تو بوزد، تو انسجام خویش را از دست نخواهی داد. مرکز این گردباد خواهی شد. آنگاه در دنیا خواهی بود، اما از دنیا نخواهی بود. وحدت عارفانه، وحدتی ذهنی نیست، بلکه وحدتی واقعی و وجودی ست. خداوند اشیا را خلق کرده است، اما خود از اشیا جدا نیست. این حقیقتی ست بسیار ساده و بدیهی. او نمی تواند از اشیا جدا باشد، زیرا مرزی که او را از اشیا و اشیا را از او جدا می سازد، او را محدود می کند. در حالی که خداوند حدودی ندارد.