«گیتانجلی» نیایشهای رابیندرانات تاگور(۱۹۴۱-۱۸۶۱) با ترجمه ترجمه ع. پاشایی است. تاگور، شاعر و عارف بنگالی عمر پرباری داشته که در طی آن در زمینههای گوناگون فرهنگی، سوای شاعری، کارنامهی بلند و درخشانی پدید آورده است که حتی با یک نگاه زودگذر به آن هم میشود این را فهمید. او بیش از سی نمایشنامه و صد داستان بلند و کوتاه دارد، با بیست مجموعهمقاله در زمینههای دستور زبان، عروض، تاریخ، علم، مسائل اجتماعی و سیاسی، فلسفه و دین و یادداشتهای روزانهی بسیار، نامههای بیشمار، سفرنامهها، کتابهای درسی برای کودکان و خیلی چیزهای دیگر. او در موسیقی دست داشت؛ دو هزار ترانه و سرود ساخت، در کار آموزش شوق و شور بسیار داشت. دانشگاه ویشوَه بهارَتی را بنیاد گذاشت و مستقیم و نامستقیم در سیاست هند نقش چشمگیری داشت. گِرد عالم گشت و شادی و همدلی را بشارت داد. از رهگذر آثار و کارهایش هند در آن ایام نامور شده بود. رویهمرفته چنان شخصیت چشمگیری داشت که مهاتما گاندی دربارهاش گفت: برجستهترین چیزی که در تاگور هست همان شخصیت اوست. تاگور عارفی عمیقاً انسانگرا و عاشق زیبایی و حقیقت و فرزانگی است. فرزانهای خلاصهی تمامی فرهنگهای جهان. در واقع او آبگینگی تمام حرکتهای تفکر شرق و غرب در هند و شاید هم بیرون از هند است. هم از تجربههای غربی بهره گرفته و هم از سرچشمههای شرقی که در هند بوده نوشیدهاست. مجموعهی گیتانجَلی (Gitanjali) که به معنی «پیشکش سرود» است برای تاگور جایزهی نوبل سال ۱۹۱۳ را به ارمغان آورد: رها کن این ذکرگفتن و غزلخواندن و تسبیحگرداندن را! در آن کنج تاریکِ تنهای معبد با درهای بسته که را میپرستی؟ چشمهایت را باز کن و ببین که خدایت روبهرویت نیست! او آنجاست که برزگر، زمین سفت را شخم میزند؛ او آنجاست که راهساز سنگها را میشکند. او با آنهاست، در آفتاب و در باران، و پیرهنش همه خاکی است. آن ردای مقدس را درآور و حتا مثل او روی زمین خاکآلود بنشین! رهایی؟ کجا باید دنبال رهایی گشت؟