پرنسسهای جادویی با نامهای لیساندرا با کیف جادویی، فاطیما با فرش جادویی، تنسی با فلوتش و النا با محلول شفابخش خود ماجراجویی میکنند. پرنسس فاطیما مدتی است که به خواستۀ خواهر خود سلیمه به قصر آنها آمده است تا از فرزند کوچک او هثیم نگهداری کند. اما پرنس احمد، شوهرخواهرش، از نحوۀ نگهداری فاطیما از هثیم ناراحت است و مدام با عصبانیت با فاطیما برخورد میکند. روزی فاطیما در قصر حوصلهاش سر میرود و هثیم را به خدمتکاری به نام نازی میسپرد و خود با فرش جادویی برای دیدن بازار میرود، اما زمانی که برمیگردد موقعیت را غیرعادی و پرنس احمد را عصبانی میبیند.