فارفالینا و مارسال در یک روز بارانی با یکدیگر دوست می شوند، آن دو خیلی یکدیگر را دوست دارند و حسابی با هم خوش می گذرانند؛ اما یک روز همه چیز تغییر می کند و آن ها را مدت ها از هم دور نگه می دارد، آن قدر که آن دو خیلی خیلی تغییر می کنند. «پروانه تو را می شناسم» قصه قو و کرمی دوست داشتنی است.