مامان روسری را حلقه کرده بود دور گردنش. از دو طرف می کشید. صورتش سیاه شده بود. زبان از دهنش داشت بیرون می زد. من و مینا گوشه ی اتاق می لرزیدیم. من جیغ می کشیدم. مینا ضجه می زد. هر دو به غلط کردن افتاده بودیم ......