داستان پسربچه ای به نام شاهین که با پدر و مادرش در یک خانه ی دورافتاده زندگی می کنند. چند شبی است که هیولاها به خانه شان می آیند و با فراموش کردن کارشان می خواهند آن ها را بخورند. اما شاهین و خانواده اش با حقه های بسیار بامزه نابودشان می کنند. دلیل اینکه هر شب یک هیولا به خانه شان می آید چیست؟