مجموعهی چند جلدی «مدرسهی جاسوسی»، داستانِ بنجامین ریپلی یه نوجوون دستوپاچلفتیه که نابغهی ریاضیه.
این نابغه که تو زندگیاش جز درس خوندن کاری انجام نداده، ناخواسته وارد یه مدرسهی جاسوسی میشه و اونجا هر چیزی که فکرش رو هم نمیکنه، میبینه!
این مدرسهی جاسوسی، هم پر از ماجراجویی و کشمکشهای عجیب و غریبه، هم پر از کارها و اتفاقهای تازه. جالب این که دخترها و پسرهایی داره که از نظر هوش و توانایی خیلی خفناند.
تو جلد دوم این مجموعه که اسمش «اردوی مرگ»ئه، بِن ریپلی برای این که جاسوس خفنی بشه، یه سال آموزش دیده و از انواع و اقسام خطرها جون سالم به در برده. حالا تابستون از راه رسیده و میخواد خودش رو برای تعطیلات آماده کنه. اما تابستون کیلویی چنده؟ از تعطیلات تابستونی خبری نیست، چون کار جاسوسهای تحتِ آموزش تمومی نداره و از تهدیدهای اسپایدر که یه سازمان جاسوسی دشمنه، نمیشه فرار کرد!
حالا این که تو این جلد چه اتفاقهایی برای بِن میافته و میتونه هویت مخفی و خونسردیاش رو حفظ کنه یا نه، باید خودتون بخونیدش!
جلد دوم مدرسه جاسوسی که یه جورایی دنبالهی جلد اوله، خیلی جذاب و خوندنیه و تا صفحهی آخر نفستون رو بند میآره و شما رو دنبال خودش میکشونه تا یه لحظه هم دست از کتاب خوندن برندارید!
شخصیتهاشم مثل شخصیتهای همون جلد اول هم هیجانهای نوجوونی رو تجربه میکنند، هم با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو میشن.