از خلال تکگویی گنگ و پر افتوخیر هومبادی، زنی در آستانۀ فروپاشیِ عصبی که باور دارد «همۀ تماسهای جسمانی تباه میکنند»، تاریخ کشوری مرور میشود که از بدو تأسیس گرفتار آشوب و بلا و تعصب بوده؛ افغانستان. صحبت از این کشور ابزاری میشود برای طرحِ احتمال ناپدید شدنِ خود او؛ گریز از روابط عذابآور خانوادگیاش؛ گریز از زبانی که هم او را بیان و هم منزویاش میکند. میبینیش که آشپزخانۀ خانۀ انگلیسیاش را ترک میکند و به جهانِ افغانستان قدم میگذارد. ردش را در خیابانهای کابل گم میکنیم و بعد، میمانیم با همسر و دخترش که چون ما، پی او به افغانستان آمدهاند. پیدا کردن این زن غربی، گردشگری که در افغانستان گم شده، ما را به مواجهه با تمام باورهایی میکشاند که جامعۀ افغانستان را شکل میدهند.
| تونی کوشنر، با نام کامل آنتونی روبرت کوشنر، متولد 1956 نیویورک است. نمایشنامهنویسی را در دهۀ هشتاد میلادی آغاز کرد و از همان ابتدا از تئاتر اپیک برشت و رئالیسم آمریکایی تأثیر بسیاری گرفت. امید به احیای تئاتر اپیک کوشنر واداشت اشکال پیشین را با عواطق پستمدرنیستیِ خود در هم آمیزد و ترکیبی حاصل کند که میتوان نام «تاریخنگاریِ دراماتیک» بر آن گذاشت. او در آثارش تکامل فرهنگیِ بشر را از زاویۀ فعالیتهای سیاسی، اعتقادات مذهبی و آرمانهای نئوسوسیالیستی روایت میکند. شاید بتوان اشتیاق کوشنر به استفاده از صحنه بهمثابه ابزاری برای پیش کشیدن جدالهای سیاسیـاجتماعی و همینطور توجه ویژه به نقش فعال مخاطب در فرآیند اجرا را وجوه اشتراک او با برشت دانست.