سایلاس مارْنر داستانی است رئالیستی درباره آدمهایی معمولی که زندگی سادهای دارند و روابط آنها نیز در محیط کوچکشان ساده مینماید، اما آیا این نظم عادی ادامه مییابد و زندگی بدون بحران سپری میشود؟ دو شخصیت اصلی رمان، بهرغم ظواهر، زندگی دوگانهای دارند که با بحران همراه است. یکی، سرخورده از گذشته، در انزوا عمر میگذراند؛ دیگری، با رازی در دل، در میان مردم زندگی پرجنب وجوشی دارد. بحران چهگونه حل میشود؟ جورج الیوت شرح بیمانندی از احساسات آدمها و انگیزههای رفتاریشان به دست میدهد. خودش گفته است: «بزرگترین بهرهای که از هنرمندان میبریم، چه نقاش باشند، چه شاعر یا داستاننویس، این است که دامنه همدلی و همدردی ما گستردهتر میشود. هنر قرابت بسیار به خود زندگی دارد، تجربههای ما را تقویت میکند و به تماس ما با همنوعان میافزاید. مقدس است کار هنرمندی که میکوشد زندگی آدمیان را تصویر کند.» نقادان ویژگی مهم آثار جورج الیوت را همین تصویرکردن وفادارانه زندگی آدمهای معمولی میدانند که نتیجهاش تعالییافتن احساسات خوانندگان و تقویت حس همدلی و دلسوزی در آنهاست.