کتاب مصور حاضر، یکی از کتابهای مجموعه «افسانههای کهن» و داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در روزگاران قدیم مردی با همسرش زندگی میکرد. آن دو در زندگی همهچیز داشتند بهجز یک چیز. آنها سالها بود که آرزوی فرزندی را داشتند، اما خدا به آنها بچهای نداده بود. پشت خانه آنها پنجرهای بود که رو به باغی پر از گلهای زیبا و سبزیجات تازه، باز میشد. باغ با دیوار بلندی محصور شده بود. تا به حال هیچکس نتوانسته بود از دیوار باغ بالا برود زیرا باغ متعلق به جادوگری بود که همه از او میترسیدند».